سقاخانه المهدی کوی احمد آباد

شما می توانید عکس فیلم آهنگ و تحقیق از این وب سایت اسفاده کنید

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ سقاخانه المهدی کوی احمد آباد خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

نیمه شعبان

[ بازدید : 28 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]

[ ] 11:08 ] [ محمد جهانبخشی ]

[ ]

اسم سربازان نیمه شعبان الیگودرز

علیرضابیاتمحمد جهانبخشیحسن ملک محمودیحسین محمودی
علی جهانبخشیعلیرضا کریمیمحمد جهانبخشیعلی توکلی
ما نیمه شعبان را برگزا می کنیم.

مدیریت: محمد جهانبخشی

[ بازدید : 159 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]

[ ] 0:36 ] [ محمد جهانبخشی ]

[ ]

مولودی عید نیمه شعبان

جان فدایت ای ، روح هم عهدی مصلح عالم ، حضرت مهدی
بهترین کلام ما یابن الحسن سیّد و امام ما یابن الحسن
تو نور چشم همه ای ، گل پسر فاطمه ای
ای حماسه و شکوه جاویدان ای حقیقت دعا روح قرآن
ای ظهور نور تو در بیت الله حاجت دل تمام عاشقان
سیدی یا سیدی یابن الحسن
******
نیمه شعبان ، جشن میلاد است با همه غمها ، شیعه دلشاد است
میرسد نسیم دیدار از گلشن لرزه از نام تو بر قلب دشمن
هر که عبدی آزاده است ، بر یاری ات آماده است
ایّها العزیز ما مولا مولا العَجَل یا منتقم ، یابن طاها
در رکاب تو همه جان بر کفیم با سلاح اشک و ایمان و تقوی
سیدی یا سیدی یابن الحسن
******
با ظهورت ای ، زاده ی هابیل می رسد روز ، مرگ اسرائیل
در دمشق و در منامه اهل دین جملگی اسیر قوم ظالمین
سفیانی ها گرم جفا ، آقا بیا آقا بیا
ما همه به راه عترت و قرآن جان پی ِ رضای جانان میدهیم
با اطاعت از ولیّ امرمان در سپاه عشق تو جان میدهیم
سیدی یا سیدی یابن الحسن

--------------------- شعر زیبا برای مولودی تولد امام زمان (عج)

همه ز جا برخیزید به پای او گل ریزید
دلبر دلها آمد مهدی زهرا آمد
******
همه جهان نورانی به نیمه ی شعبان شد
تمام هفت آسمان ز عرش ، گلباران شد
ناجی دنیا آمد مهدی زهرا آمد
همه ز جا بر خیزید
******
جمال او آیینه به صورت پیغمبر
رُخَش بُوَد یک آیه ز نور و قدر و کوثر
ماه دل آرا آمد مهدی زهرا آمد
همه ز جا بر خیزید
******
محبتش می باشد به قلب یاران مونس
صله بگیریم امشب ز مادر او نرجس
بنده ی یکتا آمد مهدی زهرا آمد
همه ز جا بر خیزید
******
اُمید دل امدادش کنم دمادم یادش
وجود کلّ عالم به لیله ی میلادش
به شور و آوا آمد مهدی زهرا آمد
همه ز جا بر خیزید
******
بُوَد گلی که بویش شمیم عطر یاس است
ارادت او ویژه به حضرت عباس است
عاشق سقّا آمد مهدی زهرا آمد
همه ز جا بر خیزید

شاعر : حاج امیر عباسی

--------------------- مولودی تولد امام زمان (عج)

می کنم از امشب بوی خدا رو حس
پیچیده تو عالم بوی گل نرگس
یه عمره که این دل دنبال اربابه
عکس رخ مهدی توی دلم قابه
آی مردم زمان هم عهدی اومده
دلها رو قرق کنید مهدی اومده
درب دلها سمت خدا بازه بازه
هر کی توی دنیا به یکی می نازه
قبله ی قلب ما فارس الحجازه
سیدی یا مولا

[ بازدید : 385 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ ] 0:16 ] [ محمد جهانبخشی ]

[ ]

زندگی نامه امام زمان(عج)

زندگينامه حضرت مهدي(ع)

ولادت حضرت مهدي صاحب الزمان ( ع ) در شب جمعه ، نيمه شعبان سال 255يا 256هجري بود پس از اينكه دو قرن و اندي از هجرت پيامبر ( ص ) گذشت ، و امامت به امام دهم حضرت هادي ( ع ) و امام يازدهم حضرت عسكري ( ع ) رسيد ، كم كم در بين فرمانروايان و دستگاه حكومت جبار ، نگراني هايي پديد آمد . علت آن اخبار و احاديثي بود كه در آنها نقل شده بود : از امام حسن عسكري ( ع ) فرزندي تولد خواهد يافت كه تخت و كاخ جباران و ستمگران را واژگون خواهد كرد و عدل و داد را جانشين ظلم و ستم ستمگران خواهد نمود . در احاديثي كه بخصوص از پيغمبر ( ص ) رسيده بود ، اين مطلب زياد گفته شده و به گوش زمامداران رسيده بود در اين زمان يعني هنگام تولد حضرت مهدي ( ع ) ، معتصم عباسي ، هشتمين خليفه عباسي ، كه حكومتش از سال 218هجري آغاز شد ، سامرا ، شهر نوساخته را مركز حكومت عباسي قرار داد اين انديشه - كه ظهور مصلحي پايه هاي حكومت ستمكاران را متزلزل مي نمايد و بايد از تولد نوزادان جلوگيري كرد ، و حتي مادران بيگناه را كشت ، و يا قابله هايي را پنهاني به خانه ها فرستاد تا از زنان باردار خبر دهند - در تاريخ نظايري دارد . در زمان حضرت ابراهيم ( ع ) نمرود چنين كرد . در زمان حضرت موسي ( ع ) فرعون نيز به همين روش عمل نمود . ولي خدا نخواست . همواره ستمگران مي خواهند مشعل حق را خاموش كنند ، غافل از آنكه ، خداوند نور خود را تمام و كامل مي كند ، اگر چه كافران و ستمگران نخواهند در مورد نوزاد مبارك قدم حضرت امام حسن عسكري ( ع ) نيز داستان تاريخ به گونه اي شگفت انگيز و معجزه آسا تكرار شد امام دهم بيست سال - در شهر سامرا - تحت نظر و مراقبت بود ، و سپس امام يازدهم ( ع ) نيز در آنجا زير نظر و نگهباني حكومت به سر مي برد به هنگامي كه ولادت ، اين اختر تابناك ، حضرت مهدي ( ع ) ، نزديك گشت ، و خطر او در نظر جباران قوت گرفت ، در صدد بر آمدند تا از پديد آمدن اين نوزاد جلوگيري كنند ، و اگر پديد آمد و بدين جهان پاي نهاد ، او را از ميان بردارند بدين علت بود كه چگونگي احوال مهدي ، دوران حمل و سپس تولد او ، همه و همه ، از مردم نهان داشته مي شد ، جز چند تن معدود از نزديكان ، يا شاگردان و اصحاب خاص امام حسن عسكري ( ع ) كسي او را نمي ديد . آنان نيز مهدي را گاه بگاه مي ديدند ، نه هميشه و به صورت عادي.

شيعيان خاص ، مهدي ( ع ) را مشاهده كردند
در مدت 5 يا 4 سال آغاز عمر حضرت مهدي كه پدر بزرگوارش حيات داشت ، شيعيان خاص به حضور حضرت مهدي ( ع) مي رسيدند از جمله چهل تن به محضر امام يازدهم رسيدند و از امام خواستند تا حجت و امام بعد از خود را به آنها بنماياند تا او را بشناسند ، و امام چنان كرد آنان پسري را ديدند كه بيرون آمد ، همچون پاره ماه ، شبيه به پدر خويش . امام عسكري فرمود : " پس از من ، اين پسر امام شماست ، و خليفه من است در ميان شما ، امراو را اطاعت كنيد ، از گرد رهبري او پراكنده نگرديد ، كه هلاك مي شويد و دينتان تباه مي گردد . اين را هم بدانيد كه شما او را پس از امروز نخواهيد ديد ، تا اينكه زماني دراز بگذرد . بنابراين از نايب او ، عثمان بن سعيد ، اطاعت كنيد " . و بدين گونه ، امام يازدهم ، ضمن تصريح به واقع شدن غيبت كبري ، امام مهدي را به جماعت شيعيان معرفي فرمود ، و استمرار سلسله ولايت را اعلام داشت .يكي از متفكران و فيلسوفان قرن سوم هجري كه به حضور امام رسيده است ، ابو سهل نوبختي مي باشد باري ، حضرت مهدي ( ع ) پنهان مي زيست تا پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسكري در روز هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجري ديده از جهان فرو بست . در اين روز بنا به سنت اسلامي ، مي بايست حضرت مهدي بر پيكر مقدس پدر بزرگوار خود نماز گزارد ، تا خلفاي ستمگر عباسي جريان امامت را نتوانند تمام شده اعلام كنند ، و يا بد خواهان آن را از مسير اصلي منحرف كنند ، و وراثت معنوي و رسالت اسلامي و ولايت ديني را به دست ديگران سپارند . بدين سان ، مردم ديدند كودكي همچون خورشيد تابان با شكوه هر چه تمامتر از سراي امام بيرون آمد ، و جعفر كذاب عموي خود را كه آماده نماز گزاردن بر پيكر امام بود به كناري زد ، و بر بدن مطهر پدر نماز گزارد


ضرورت غيبت آخرين امام
بيرون آمدن حضرت مهدي ( ع ) و نماز گزاران آن حضرت همه جا منتشر شد كارگزاران و ماموران معتمد عباسي به خانه امام حسن عسكري (ع ) هجوم بردند، اما هر چه بيشتر جستند كمتر يافتند ، و در چنين شرايطي بود كه براي بقاي حجت حق تعالي ، امر غيبت امام دوازدهم پيش آمد و جز اين راهي براي حفظ جان آن " خليفه خدا درزمين " نبود ، زيرا ظاهر بودن حجت حق و حضورش در بين مردم همان بود و قتلش همان . پس مشيت و حكمت الهي بر اين تعلق گرفت كه حضرتش را از نظرها پنهان نگهدارد ، تا دست دشمنان از وي كوتاه گردد ، و واسطه فيوضات رباني ، بر اهل زمين سالم ماند . بدين صورت حجت خدا ، هر چند آشكار نيست ، اما انوار هدايتش از پس پرده غيبت راهنماي مواليان و دوستانش مي باشد . ضمنا اين كيفر كردار امت اسلامي است كه نه تنها از مسير ولايت و اطاعت امير المؤمنين علي ( ع ) و فرزندان معصومش روي بر تافت ، بلكه به آزار و قتل آنان نيز اقدام كرد ، و لزوم نهان زيستي آخرين امام را براي حفظ جانش سبب شد در اين باب سخن بسيار است و مجال تنگ ، اما براي اينكه خوانندگان به اهميت وجود امام غايب در جهان بيني تشيع پي برند ، به نقل قول پروفسور هانري كربن - مستشرق فرانسوي - در ملاقاتي كه با علامه طباطبائي داشته ، مي پردازيم :" به عقيده من مذهب تشيع تنها مذهبي است كه رابطه هدايت الهيه را ميان خدا و خلق ، براي هميشه ، نگهداشته و بطور استمرار و پيوستگي ولايت را زنده و پابر جا مي دارد ... تنها مذهب تشيع است كه نبوت را با حضرت محمد - صلي الله عليه و آله و سلم - ختم شده مي داند ، ولي ولايت راكه همان رابطه هدايت و تكميل مي باشد ، بعد از آن حضرت و براي هميشه زنده مي داند . رابطه اي كه از اتصال عالم انساني به عالم الوهي كشف نمايد ، بواسطه دعوتهاي ديني قبل از موسي و دعوت ديني موسي و عيسي و محمد - صلوات الله عليهم - و بعد از حضرت محمد ، بواسطه ولايت جانشينان وي ( به عقيده شيعه )زندهبوده وهست وخواهدبود،اوحقيقتي است زنده كه هرگز نظ ر علمي نمي تواند او ر ا از خرافات شمرده از ليست حقايق حذف نمايد آري تنها مذهب تشيع است كه به زندگي اين حقيقت ، لباس دوام و استمرار پوشانيده و معتقد است كه اين حقيقت ميان عالم انساني و الوهي ، براي هميشه ، باقي و پا برجاست " يعني با اعتقاد به امام حي غايب


صورت و سيرت مهدي ع
چهره و شمايل حضرت مهدي ( ع ) را راويان حديث شيعي و سني چنين نوشته اند چهره اش گندمگون ، ابرواني هلالي و كشيده ، چشمانش سياه و درشت و جذاب ، شانه اش پهن ، دندانهايش براق و گشاد ، بيني اش كشيده و زيبا، پيشاني اش بلند و تابنده . استخوان بندي اش استوار و صخره سان ، دستان و انگشتهايش درشت .گونه هايش كم گوشت و اندكي متمايل به زردي - كه از بيداري شب عارض شده -بر گونه راستش خالي مشكين . عضلاتش پيچيده و محكم ، موي سرش بر لاله گوش ريخته ، اندامش متناسب و زيبا ، هياتش خوش منظر و رباينده ، رخساره اش در هاله اي از شرم بزرگوارانه و شكوهمند غرق . قيافه اش از حشمت و شكوه رهبري سرشار .نگاهش دگرگون كننده ، خروشش درياسان ، و فريادش همه گير " .حضرت مهدي صاحب علم و حكمت بسيار است و دارنده ذخاير پيامبران است . وي نهمين امام است از نسل امام حسين ( ع ) اكنون از نظرها غايب است . ولي مطلق و خاتم اولياء و وصي اوصياء و قائد جهاني و انقلابي اكبر است . چون ظاهر شود ، به كعبه تكيه كند ، و پرچم پيامبر ( ص ) را در دست گيرد و دين خدا را زنده و احكام خدا را در سراسر گيتي جاري كند . و جهان را پر از عدل و داد و مهرباني كند .حضرت مهدي ( ع ) در برابر خداوند و جلال خداوند فروتن است . خدا و عظمت خدا در وجود او متجلي است و همه هستي او را فراگرفته است . مهدي ( ع ) عادل است و خجسته و پاكيزه . ذره اي از حق را فرو نگذارد . خداوند دين اسلام را به دست او عزيز گرداند . در حكومت او ، به احدي ناراحتي نرسد مگر آنجا كه حد خدايي جاري گردد .مهدي ( ع ) حق هر حقداري را بگيرد و به او بدهد . حتي اگر حق كسي زير دندان ديگري باشد ، از زير دندان انسان بسيار متجاوز و غاصب بيرون كشد و به صاحب حق باز گرداند . به هنگام حكومت مهدي ( ع ) حكومت جباران و مستكبران ، و نفوذ سياسي منافقان و خائنان ، نابود گردد . شهر مكه - قبله مسلمين - مركز حكومت انقلابي مهدي شود . نخستين افراد قيام او ، در آن شهر گرد آيند و در آنجا به او بپيوندند ...برخي به او بگروند ، با ديگران جنگ كند ، و هيچ صاحب قدرتي و صاحب مرامي ، باقي نماند و ديگر هيچ سياستي و حكومتي ، جز حكومت حقه و سياست عادله قرآني ، در جهان جريان نيابد . آري ، چون مهدي ( ع ) قيام كند زميني نماند ، مگر آنكه در آنجا گلبانگ محمدي : اشهد ان لا اله الا الله ، و اشهد ان محمدا رسول الله ، بلند گردد .در زمان حكومت مهدي ( ع ) به همه مردم ، حكمت و علم بياموزند ، تا آنجا كه زنان در خانه ها با كتاب خدا و سنت پيامبر ( ص ) قضاوت كنند . در آن روزگار ، قدرت عقلي توده ها تمركز يابد . مهدي ( ع ) با تاييد الهي ، خردهاي مردمان را به كمال رساند و فرزانگي در همگان پديد آورد ... .مهدي ( ع ) فرياد رسي است كه خداوند او را بفرستد تا به فرياد مردم عالم برسد .در روزگار او همگان به رفاه و آسايش و وفور نعمتي بيمانند دست يابند . حتي چهارپايان فراوان گردند و با ديگر جانوران ، خوش و آسوده باشند . زمين گياهان بسيار روياند آب نهرها فراوان شود ، گنجها و دفينه هاي زمين و ديگر معادن استخراج گردد . در زمان مهدي ( ع ) آتش فتنه ها و آشوبها بيفسرد ، رسم ستم و شبيخون و غارتگري برافتد و جنگها از ميان برود .در جهان جاي ويراني نماند ، مگر آنكه مهدي ( ع ) آنجا را آباد سازد .در قضاوتها و احكام مهدي ( ع ) و در حكومت وي ، سر سوزني ظلم و بيداد بر كسي نرود و رنجي بر دلي ننشيند .مهدي ، عدالت را ، همچنان كه سرما و گرما وارد خانه ها شود ، وارد خانه هاي مردمان كند و دادگري او همه جا را بگيرد .


شمشير حضرت مهدي ع

شمشير مهدي ، سيف الله و سيف الله المنتقم است . شمشيري است خدائي ،شمشيري است انتقام گيرنده از ستمگران و مستكبران . شمشير مهدي شمشير انتقام از همه جانيان در طول تاريخ است . درندگان متمدن آدمكش را مي كشد ، اما بر سر ضعيفان و مستضعفان رحمت مي بارد و آنها را مي نوازد .
روزگار موعظه و نصيحت در زمان او ديگر نيست . پيامبران و امامان و اولياء حق آمدند و آنچه لازمه پند دادن بود بجاي آوردند . بسياري از مردم نشنيدند و راه باطل خود را رفتند و حتي اولياء حق را زهر خوراندند و كشتند . اما در زمان حضرت مهدي بايد از آنها انتقام گرفته شود . مهدي ع آن قدر از ستمگران را بكشد كه بعضي گويند : اين مرد از آل محمد ص نيست . اما او از آل محمد ( ص ) است يعني از آل حق ، آل عدالت ، آل عصمت و آل انسانيت است . از روايات شگفت انگيزي كه در مورد حضرت مهدي ع آمده است ، خبري است كه از حضرت امام محمد باقر ع نقل شده و مربوط است به 1290 سال قبل . در اين روايت
حضرت باقر ع مي گويند : " مهدي ، بر مركبهاي پر صدايي ، كه آتش و نور در آنها تعبيه شده است ، سوار مي شود و به آسمانها ، همه آسمانها سفر مي كند " . و نيز در روايت امام محمد باقر ع گفته شده است كه بيشتر آسمانها ، آباد و محل سكونت است . البته اين آسمان شناسي اسلامي ، كه از مكتب ائمه طاهرين ع استفاده مي شود ، ربطي به آسمان شناسي يوناني و هيئت بطلميوسي ندارد ... و هر چه در آسمان شناسي يوناني ، محدود بودن فلك ها و آسمانها و ستارگان مطرح است ، در آسمان شناسي اسلامي ، سخن از وسعت و ابعاد بزرگ است و ستارگان بيشمار و قمرها و منظومه هاي فراوان . و گفتن چنين مطالبي از طرف پيامبر اكرم ص و امام باقر ع جز از راه ارتباط با عالم غيب و علم خدائي امكان نداشته است


غيبت كوتاه مدت يا غيبت صغري
مدت غيبت صغري بيش از هفتاد سال بطول نينجاميد از سال 260ه. تا سال 329ه كه در اين مدت نايبان خاص ، به محضر حضرت مهدي ( ع ) مي رسيدند ، و پاسخ نامه ها سؤالات را به مردم مي رساندند . نايبان خاص كه افتخار رسيدن به محضر امام ع را داشته اند ، چهار تن مي باشند كه به " نواب خاص " يا " نايبان ويژه " معروفند . نخستين نايب خاص مهدي ( ع ) عثمان بن سعيد اسدي است . كه ظاهرا بعد از سال 260 هجري وفات كرد ، و در بغداد به خاك سپرده شد . عثمان بن سعيد از ياران و شاگردان مورد اعتماد امام دهم و امام يازدهم بود و خود در زير سايه امامت پرورش يافته بود . محمد بن عثمان : دومين سفير و نايب امام ع محمد بن عثمان بن سعيد فرزند عثمان بن سعيد است كه در سال 305هجري وفات كرد و در بغداد بخاك سپرده شد .نيابت و سفارت محمد بن سعيد نزديك چهل سال بطول انجاميد . حسين بن روح نوبختي : سومين سفير ، حسين بن روح نوبختي بود كه در سال 326هجري فوت كرد . علي بن محمد سمري : چهارمين سفير و نايب امام حجه بن الحسن ( ع ) است كه در سال 329هجري قمري در گذشت و در بغداد دفن شد . مدفن وي نزديك آرامگاه عالم و محدثبزرگ ثقه الاسلام محمد بن يعقوب كليني است .همين بزرگان و عالمان و روحانيون برجسته و پرهيزگار و زاهد و آگاه در دوره غيبت صغري واسطه ارتباط مردم با امام غايب و حل مشكلات آنها بوسيله حضرت مهدي ع بودند .


غيبت دراز مدت يا غيبت كبري و نيابت عامه
اين دوره بعد از زمان غيبت صغري آغاز شد ، و تاكنون ادامه دارد .اين مدت دوران امتحان و سنجش ايمان و عمل مردم است . در زمان نيابت عامه ، امام ( ع ) ضابطه و قاعده اي به دست داده است تا در هر عصر ، فرد شاخصي كه آن ضابطه و قاعده ، در همه ابعاد بر او صدق كند ، نايب عام امام ع باشد و به نيابت از سوي امام ، ولي جامعه باشد در امر دين و دنيا . بنابراين ، در هيچ دوره اي پيوند امام ( ع ) با مردم گسيخته نشده و نبوده است . اكنون نيز ، كه دوران نيابت عامه است ، عالم بزرگي كه داراي همه شرايط فقيه و داناي دين بوده است و نيز شرايط رهبري را دارد ، در راس جامعه قرار مي گيرد و مردم به او مراجعه مي كنند و او صاحب " ولايت شرعيه " است به نيابت از حضرت مهدي ( ع ) . بنابراين ، اگر نايب امام ( ع ) در اين دوره ، حكومتي را درست و صالح نداند آن حكومت طاغوتي است ، زيرا رابطه اي با خدا و دين خدا و امامت و نظارت شرعي اسلامي ندارد . بنابر راهنمايي امام زمان عجل الله فرجه براي حفظ انتقال موجوديت تشيع و دين خدا ، بايد هميشه عالم و فقيهي در راس جامعه شيعه قرار گيرد كه شايسته و اهل باشد ، و چون كسي - با اعلميت و اولويت - در راس جامعه ديني و اسلامي قرار گرفت بايد مجتهدان و علماي ديگر مقام او را پاس دارند ، و براي نگهداري وحدت اسلامي و تمركز قدرت ديني او را كمك رسانند ، تا قدرتهاي فاسد نتوانند آن را متلاشي و متزلزل كنند . گر چه دوري ما از پناهگاه مظلومان و محرومان و مشتاقان - حضرت مهدي ( ع ) - بسيار درد آور است ، ولي بهر حال - در اين دوره آزمايش - اعتقاد ما اينست كه حضرت مهدي ( ع ) به قدرت خدا و حفظ او ، زنده است و نهان از مردم جهان زندگي مي كند ، روزي كه " اقتضاي تام " حاصل شود ، ظاهر خواهد شد ، و ضمن انقلابي پر شور و حركتي خونين و پردامنه ، بشريت مظلوم را از چنگ ظالمان نجات خواهد داد ، و رسم توحيد و آيين اسلامي را عزت دوباره خواهد بخشيد .


اعتقاد به مهدويت در دوره هاي گذشته
اعتقاد به دوره آخرالزمان و انتظار ظهور منجي در دينهاي ديگر مانند : يهودي ، زردشتي ، مسيحي و مدعيان نبوت عموما ، و دين مقدس اسلام ، خصوصا ، به عنوان يك اصل مسلم مورد قبول همه بوده است .


اعتقاد به حضرت مهدي ( ع ) منحصر به شيعه نيست
عقيده به ظهور حضرت مهدي ( ع ) فقط مربوط به شيعيان و عالم تشيع نيست ،بلكه بسياري از مذاهب اهل سنت( مالكي ، حنفي ، شافعي و حنبلي و ... ) به اين اصل اعتقاد دارند و دانشمندان آنها ، اين موضوع را در كتابهاي فراوان خود آورده اند و احاديث پيغمبر ( ص ) را درباره مهدي ( ع ) از حديثهاي متواتر و صحيح مي دانند.

دعاى عَظُمَ الْبَلاَءُ
اين دعاء حضرت صاحب الا مرعليه السلام است كه تعليم فرمود آنرا به شخصى كه محبوس بود پس خلاص شد

اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَف اَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِط اَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّج اَّءُ

خدايا بلاء عظيم گشته و درون آشكار شد و پرده از كارها برداشته شد و اميد قطع شد

وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ

و زمين تنگ شد و از ريزش رحمت آسمان جلوگيرى شد و تويى ياور و شكوه بسوى تو است

الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى

و اعتماد و تكيه ما چه در سختى و چه در آسانى بر تو است خدايا درود فرست بر

مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ

محمد و آل محمد آن زمامدارانى كه پيرويشان را بر ما واجب كردى و بدين سبب مقام

وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ

و منزلتشان را به ما شناساندى به حق ايشان به ما گشايشى ده فورى و نزديك مانند

الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى

چشم بر هم زدن يا نزديكتر اى محمد اى على اى على اى محمد مرا كفايت كنيد

فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ

كه شماييد كفايت كننده ام و مرا يارى كنيد كه شماييد ياور من اى سرور ما اى صاحب

الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ

الزمان فرياد، فرياد، فرياد، درياب مرا درياب مرا درياب مرا همين ساعت

السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ

همين ساعت هم اكنون زود زود زود اى خدا اى مهربانترين مهربانان به حق

مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرينَ

محمد و آل پاكيزه اش

دعاى امام زمان عجَّ اللّه تعالى فرجه
كفعمى در مصباح فرموده اين دعاء حضرت مهدى صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِ است

اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفيقَ الطّاعَةِ وَبُعْدَ الْمَعْصِيَةِ

خدايا روزى ما كن توفيق اطاعت و دورى از گناه

وَصِدْقَ النِّيَّةِ وَعِرْفانَ الْحُرْمَةِ وَاَكْرِمْنا بِالْهُدى وَالاِْسْتِقامَةِ وَسَدِّدْ

و صدق و صفاى در نيت و شناختن آنچه حرمتش لازم است و گرامى دار ما را بوسيله هدايت شدن و استقامت و استوار كن

اَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَالْحِكْمَةِ وَامْلاَْ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ وَطَهِّرْ

زبانهاى ما را به درستگويى و حكمت و لبريز كن دلهاى ما را از دانش و معرفت و پاك كن

بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَالشُّبْهَةِ وَاكْفُفْ اَيْدِيَنا عَنِ الظُّلْمِ وَالسَّرِقَةِ

اندرون ما را از غذاهاى حرام و شبهه ناك و بازدار دستهاى ما را از ستم و دزدى

وَاغْضُضْ اَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَالْخِيانَةِ وَاسْدُدْ اَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ

و بپوشان چشمان ما را از هرزگى و خيانت و ببند گوشهاى ما را از شنيدن سخنان بيهوده

وَالْغيبَةِ وَتَفَضَّلْ عَلى عُلَماَّئِنا بِالزُّهْدِ وَالنَّصيحَةِ وَعَلَى الْمُتَعَلِّمينَ

و غيبت و تفضل فرما بر علماى ما به پارسايى و خيرخواهى كردن و بر دانش آموزان

بِالْجُهْدِ وَالرَّغْبَةِ وَعَلَى الْمُسْتَمِعينَ بِالاِْتِّباعِ وَالْمَوْعِظَةِ وَعَلى

به كوشش داشتن و شوق و بر شنوندگان به پيروى كردن و پند گرفتن و بر

مَرْضَى الْمُسْلِمينَ بِالشِّفاَّءِ وَالرّاحَةِ وَعَلى مَوْتاهُمْ بِالرَّاْفَةِ

بيماران مسلمان به بهبودى يافتن و آسودگى و بر مردگان آنها به عطوفت

وَالرَّحْمَةِ وَعَلى مَشايِخِنا بِالْوَقارِ وَالسَّكينَةِ وَعَلَى الشَّبابِ

و مهربانى كردن و بر پيرانمان به وقار و سنگينى و بر جوانان

بِالاِْنابَةِ وَالتَّوْبَةِ وَعَلَى النِّساَّءِ بِالْحَياَّءِ وَالْعِفَّةِ وَعَلَى الاْغْنِياَّءِ

به بازگشت و توبه و بر زنان به شرم و عفت و بر توانگران

بِالتَّواضُعِ وَالسَّعَةِ وَعَلَى الْفُقَراَّءِ بِالصَّبْرِ وَالْقَناعَةِ وَعَلَى الْغُزاةِ

به فروتنى و بخشش كردن و بر مستمندان به شكيبائى و قناعت و بر پيكار كنندگان

بِالنَّصْرِ وَالْغَلَبَةِ وَعَلَى الاُْسَراَّءِ بِالْخَلاصِ وَالرّاحَةِ وَعَلَى الاُْمَراَّءِ

به يارى و پيروزى و بر اسيران به رهايى يافتن و آسودگى و بر زمامداران

بِالْعَدْلِ وَالشَّفَقَةِ وَعَلَى الرَّعِيَّةِ بِالاِْنْصافِ وَحُسْنِ السّيرَةِ وَبارِكْ

به عدالت داشتن و دلسوزى و بر ملت به انصاف و خوش رفتارى و بركت ده

لِلْحُجّاجِ وَالزُّوّارِ فِى الزّادِ وَالنَّفَقَةِ وَاقْضِ ما اَوْجَبْتَ عَلَيْهِمْ مِنَ

براى حاجيان و زائران در توشه و خرجى و به انجام رسان آنچه را بر ايشان واجب كردى از

الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ بِفَضْلِكَ وَرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَالرّاحِمينَ

اعمال حج و عمرة بوسيله فضل و رحمت خودت اى مهربانترين مهربانان

دعاى الهِى بِحَقِّ مَنْ نَاجَاكَ

درمهج ذكر شده كه اين دعاء حضرت حجّة عليه السلام است

اِلهى بِحَقِّ مَنْ ناجاكَ وَبِحَقِّ مَنْ

خدايا به حق هركه با تو راز گويد و به حق هر كه

دَعاكَ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَفَضَّلْ عَلى فُقَراَّءِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ

تو را در صحرا و دريا بخواند تفضل فرما بر فقيران مؤ منين و مؤ منات

باِلْغَناَّءِ وَالثَّرْوَةِ وَعَلى مَرْضَى الْمُؤْمِنينَ والْمُؤْمِناتِ بِالشِّفاَّءِ

به توانگرى و ثروت و بر بيماران مؤ منين و مؤ منات به بهبودى يافتن

وَالصِّحَةِ وَعَلى اَحْياَّءِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ بِاللُّطْفِ وَالْكَرامَةِ

و تندرستى و بر زندگان مؤ منين و مؤ منات به لطف و بزرگوارى

وَعَلى اَمْواتُ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ بِالْمَغْفِرَةِ وَالرَّحْمَةِ وَعَلى

و بر مردگان مؤ منين و مؤ منات به آمرزش و مهربانى و بر

غُرَباَّءِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ بِالرَّدِّ اِلى اَوْطانِهِمْ سالِمينَ غانِمينَ

غريبان مؤ منين و مؤ منات به بازگرداندن آنها به وطنشان بسلامتى و بهره مندى به حق

بِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَجْمَعينَ

محمد و آل او همگى

استغاثه به امام زمان عجَّ اللّه تعالى فرجه
سيّد عليخان در كلم طيّب فرموده اين استغاثه ايست بحضرت صاحب الزّمان صلوات الله عليه هر جا كه باشى دو ركعت نماز بحمد و هر سوره كه خواهى بگذار پس رو بقبله زير آسمان بايست و بگو:

سَلامُ اللّهِ الْكامِلُ التّاَّمُّ

سلام خدا بطور كامل

الشّامِلُ الْعاَّمُّ وَصَلَواتُهُ الدّاَّئِمَةُ وَبَرَكاتُهُ الْقاَّئِمَةُ التّاَّمَّةُ عَلى حُجَّةِ

و تمام و همه جانبه و عمومى و درودهاى ممتد و پيوسته و بركتهاى پابرجا و تام و تمامش بر حجت

اللّهِ وَوَلِيِّهِ فى اَرْضِهِ وَبِلادِهِ وَخَليفَتِهِ عَلى خَلْقِهِ وَعِبادِهِ وَسُلالَةِ

خدا و ولى او در زمين و ساير كشورهايش و جانشين او بر خلق و بندگانش و نژاد پاك

النُّبُوَّةِ وَبَقِيَّةِ الْعِتْرَةِ وَالصَّفْوَةِ صاحِبِ الزَّمانِ وَمُظْهِرِ الاْ يمانِ

نبوت و باقيمانده عترت و (آن سرور) برگزيده يعنى حضرت صاحب الزمان و آشكاركننده ايمان

وَمُلَقِّنِ اَحْكامِ الْقُرْآنِ وَمُطَهِّرِ الاْرْضِ وَناشِرِ الْعَدْلِ فِى الطُّولِ

و ياددهنده احكام قرآن و پاك كننده زمين و گسترنده عدالت در درازا و پهناى

وَالْعَرْضِ وَالْحُجِّةِ الْقاَّئِمِ الْمَهْدِىِّ الاِْمامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَرْضِىِّ وَابْنِ

زمين و حجت قائم مهدى آن امام منتظر پسنديده و فرزند

الاْئِمَّةِ الطّاهِرينَ الْوَصِىِّ بْنِ الاْوْصِياَّءِ الْمَرْضِيّينَ الْهادِى

امامان پاكيزه و وصى فرزند اوصياء پسنديده آن راهنماى

الْمَعْصُومِ ابْنِ الاْئِمَّةِ الْهُداةِ الْمَعْصُومينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يا مُعِزَّ

معصوم فرزند امامان راهنماى معصوم سلام بر تو اى عزت بخش مردم

الْمُؤْمِنينَ الْمُسْتَضْعَفينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يا مُذِلَّ الْكافِرينَ

مؤ منى كه ناتوان و خوارشان شمرند سلام بر تو اى خواركننده كافران

الْمُتَكَبِّرينَ الظّالِمينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ يا صاحِبَ الزَّمانِ

سركش و ستمكار سلام بر تو اى مولاى من اى صاحب الزمان

السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ

سلام بر تو اى فرزند رسول خدا سلام بر تو اى فرزند اميرمؤ منان

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ سَيِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمينَ اَلسَّلامُ

سلام بر تو اى فرزند فاطمه زهرا بانوى زنان جهانيان سلام

عَلَيْكَ يَا بْنَ الاْئِمَّةِ الْحُجَجِ الْمَعْصُومينَ وَالاِْمامِ عَلَى الْخَلْقِ

بر تو اى فرزند پيشوايان و حجتهاى معصوم و پيشواى بر خلق

اَجْمَعينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ سَلامَ مُخْلِصٍ لَكَ فِى الْوَِلايَةِ

همگى سلام بر تو اى سرور من سلام مخلصانه من به تو در ولايت و پيرويت

اَشْهَدُ اَنَّكَ الاِْمامُ الْمَهْدِىُّ قَوْلاً وَفِعْلاً وَاَنْتَ الَّذى تَمْلاَُ الاْرْضَ

گواهى دهم كه تويى آن پيشواى راه يافته چه در گفتار و چه در كردار و تويى آن بزرگوارى كه زمين را پر از

قِسْطاً وَعَدْلاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً فَعَجَّلَ اللّهُ فَرَجَكَ وَسَهَّلَ

عدل و داد كنى پس آنكه پر از ستم و بيدادگرى شده باشد پس از خدا خواهم كه شتاب كند در فرج تو و راه آمدنت را هموار

مَخْرَجَكَ وَقَرَّبَ زَمانَكَ وَكَثَّرَ اَنْصارَكَ وَاَعْوانَكَ وَاَنْجَزَ لَكَ ما

و زمان ظهورت را نزديك و يار و ياورت را بسيار گرداند و آنچه

وَعَدَكَ فَهُوَ اَصْدَقُ الْقاَّئِلينَ وَنُريدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا

به تو وعده فرموده درباره ات وفا كند زيرا كه او راستگوترين گويندگان است كه فرموده ((و ما خواستيم بر كسانى كه

فِى الاْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ يا مَوْلاىَ يا صاحِبَ

در زمين زبون شمرده مى شدند منت نهيم و ايشان را پيشوايانى كنيم و وارثانشان گردانيم )) اى سرور من اى صاحب

الزَّمانِ يَابْنَ رَسُولِاللّهِ حاجَتى كَذاوَكَذا (وبجاى كَذاوَكَذاحاجات خودراذكركند (

الزمان اى فرزند رسول خدا حاجتم اين و اين است

فَاشْفَعْ لى فى نَجاحِها فَقَدْ تَوَجَّهْتُ اِلَيْكَ بِحاجَتى لِعِلْمى اَنَّ لَكَ

پس شفاعت كن برايم در برآمدنش زيرا كه من با حاجت خويش به تو متوجه شده ام زيرا مى دانم كه

عِنْدَ اللّهِ شَفاعَةً مَقْبُولَةً وَمَقاماً مَحْمُوداً فَبِحَقِّ مَنِ اخْتَصَّكُمْ بِاَمْرِهِ

شفاعت تو به درگاه خدا پذيرفته و مقامت پسنديده است پس به حق همان خدايى كه شما را در كار خود مخصوص كرده

وَارْتَضاكُمْ لِسِرِّهِ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَكُمْ عِنْدَ اللّهِ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُ سَلِ اللّهَ

و براى راز و سِرّش پسنديده و بدان مقامى كه شما در نزد خدا ميان خود و او داريد كه از خداى

تَعالى فى نُجْحِ طَلِبَتى وَاِجابَةِ دَعْوَتى وَكَشْفِ كُرْبَتى

تعالى بخواهى من به خواسته ام برسم و دعايم اجابت شود و اندوهم برطرف گردد

و بخواه هر چه خواهى كه برآورده مى شود انشاء الله تعالى مؤ لف گويد: كه بهتر آنست كه در ركعت اوّل نماز اين استغاثه بعد از حمد سوره اِنّا فَتَحْنا بخواند و در ركعت دويّم اذا جآءَ نَصْرُ اللّهِ

[ بازدید : 64 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]

[ ] 23:58 ] [ محمد جهانبخشی ]

[ ]

زندگی نامه امام زمان (عج)

امام دوازدهم، حضرت مهدى عجل‏الله تعالى فرجه الشریف در نیمه شعبان سال ۲۵۵ هجرى قمرى، روز جمعه هنگام طلوع فجر در سامرا دیده به جهان گشود. پدر بزرگوار ایشان امام حسن عسکرى(ع) و نام مادر گرامى‏اش نرجس(ع) مى‏باشد.در بیان اوصاف ایشان در روایات چنین آمده است :

المهدى طاووس اهل الجنه وجهه کالکوکب الدرى ، لونه لون عربى و جسمه جسم اسرائیلى على خده الایمن خال ، کانه کوکب درى امام زمان (عج) پس از شهادت پدر بزرگوارش در سال ۲۶۰ هجرى عهده دارامر مقدس امامت شد.به امر خداوند از همان آغاز دوران امامت، نخستین غیبت امام زمان(ع) به نام غیبت صغرى آغاز گردید.

غیبت صغرى تقریبا هفتاد سال به طول انجامید و از سال ۲۶۰ تا ۳۲۹ هجرى ادامه یافت.پس از آن غیبت کبرى آغاز شد و هر زمان که خداوند اراده کند امام زمان(ع) ظهور نموده و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد.در دوران غیبت صغرى، شیعیان و پیروان امام زمان(عج) از طریق(نواب خاص) آن حضرت با ایشان تماس داشتند و پاسخ سوالات و مسائل خود را دریافت مى‏کردند.نواب خاص امام زمان(ع) در زمان‏غیبت صغرى به ترتیب عبارت بودند از:

۱- عثمان بن سعید عمرى، که در سال ۳۰۰ هجرى وفات نمود.

۲- محمد بن عثمان عمرى که در سال ۳۰۵ وفات نمود.

۳- ابوالقاسم حسین بن روح نوبختى که در سال ۳۲۶ وفات نمود.

۴- على بن محمد سمرى که در سال ۳۲۹ هجرى رحلت نمود.

با وفات على بن محمد سمرى، غیبت کبرى آغاز گردید و باب نیابت خاصه بسته و نیابت عامه آن حضرت آغاز شد.نواب عام امام زمان(عج) که همانا مراجع تقلید مى‏باشند پاسداردین خدا و پاسخگوى سوالات و پرسشهاى مردم مى‏باشند.

۲٫ شرح و چگونگى ولادت حضرت ولى عصر (عج)

گزارش و تفصیلات ولادت سراسر برکت امام در کتب معتبر و اخبار مشروحا بیان شده‏است از جمله این اخبار روایتى است که درینابیع الموده ص ۴۴۹ و ۴۵۱ فاضل قندوزى که از علماى اهل سنت است و شیخ طوسى در کتاب غیبت و شیوخ دیگر روایت کرده‏اند و صدوق در کتاب کمال الدین به سند صحیح و معتبر از جناب موسى بن محمد بن قاسم بن حمزه بن موسى بن جعفر (علیه السلام) از حضرت حکیمه خاتون دختر والامقام امام محمد تقى (علیه السلام) که از بانوان با عظمت و شخصیت و فضیلت‏خاندان رسالت است‏حدیث کرده‏است.

حکیمه فرمود امام حسن عسکرى (علیه السلام) فرستاد (فردى را) نزد من که عمه امشب در نزد ما افطار کن که شب نیمه شعبان است و خداوند حجت را در این شب ظاهر فرماید و او حجت‏خدا در زمین است.

من عرض کردم: مادرش کیست؟

فرمود: نرجس.

گفتم: فدایت‏شوم به خدا سوگند در او اثرى نیست.

فرمود: همین است که براى تو مى‏گویم.

حکیمه گفت: پس آمدم چون سلام کردم و نشستم نرجس خواست پاى افزارم را بیرون آورد گفت اى سیده من و سیده خاندان من چگونه شب کردى؟

گفتم: بلکه تو سیده من و سیده خاندان من هستى.

گفت: اى عمه این چه سخن است!؟

گفتم: اى دخترم، خدا امشب به تو پسرى کرامت فرماید که در دنیا و آخرت آقا است پس او خجلت کشید و حیا کرد وقتى از نماز عشا فارغ شدم افطار کردم و در بستر خوابیدم. چون نیمه شب رسید برخاستم براى نماز شب نماز را خواندم و فارغ شدم و نرجس همچنان در خواب و راحت‏بود من نشستم براى تعقیب و سپس خوابیدم و هراسان بیدار شدم، او همچنان خواب بود پس برخاست نماز شب را خواند و خوابید.

حکیمه فرمود: براى فحص از صبح بیرون آمدم فرز اول ظاهر شده بود هنوز نرجس در خواب بود در شک افتادم امام فریاد زد عمه شتاب مکن که مطلب نزدیک گردیده گفت نشستم و سوره الم سجده و یس خواندم که ناگاه نرجس هراسناک بیدار شد من به بالینش شتافتم و گفتم:

بسم الله علیک‏ آیا چیزى احساس مى‏کنى؟

گفت‏بله اى عمه

گفتم آسوده خاطر باش همان است که به تو گفتم.

حکیمه گفت پس مرا سستى و از خود بى خودى فرا گرفت و او نیز چنین شد وقتى به حس آقایم بیدار شدم جامه را از روى نرجس به یک سو زدم و آقاى خود را دیدم که در حال سجده است و مواضع سجودش را برزمین گذارده او را در برگرفتم دیدم نظیف و پاکیزه است‏حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) به من صیحه زد اى عمه پسرم را به نزد من بیاور.

او را نزد امام بردم امام دستهایش را زیر دو ران و پشت او گذارد و پاهایش را در سینه خود قرار داد و زبانش را در دهان او نهاد و دست‏بر چشمها و گوش و مفاصلش کشید.

پس فرمود: سخن بگو اى پسرم.

فرمود:

اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمدا رسول الله‏

سپس بر امیرالمؤمنین و بر امامان تا پدر بزرگوارش صلوات فرستاد و سکوت فرمود.

امام فرمود او را نزد مادرش ببر تا به او سلام کند و به نزد من آور پس او را نزد مادرش بردم به مادرش سلام کرد سپس او را برگرداندم در مجلس امام گذاردم فرمود اى عمه روز هفتم که شد نزد ما بیا حکیمه فرمود: بامدادان رفتم که به امام سلام عرض کنم پرده را بالا زدم تا از آقاى خود تفقد کنم او را ندیدم گفتم فدایت‏شوم چه شد آقاى من؟

فرمود اى عمه او را به آن کس سپردم که مادر موسى او را به او سپرد.

حکیمه گفت: روز هفتم که شد به نزد آن حضرت رفتم و سلام کردم و نشستم.

امام فرمود پسرم را به نزد من باور پس من آقایم را در حالى که در پارچه‏اى بود به نزد آن حضرت بردم با او مانند روز اول رفتار کرد پس زبان در دهانش گذارد مثل آنکه شیر و عسل به او مى‏دهد سپس فرمود سخن بگو:

گفت: اشهد ان لا اله الا الله و صلوات بر محمد و امیر المؤمنین و امامان تا پدرش – صلوات الله علیهم اجمعین – فرستاد و این آیه را تلاوت کرد:

(بسم الله الرحمن الرحیم و نرید ان نمن على الذین استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فى الارض و نرى فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون)

موسى بن محمد بن قاسم راوى حدیث گفت: این سرگذشت را از عقید خادم پرسیدم گفت: حکیمه راست فرموده است (۱)

صدوق در حدیثى که در نهایت اعتبار و اعتماد است‏به واسطه احمد بن الحسن بن عبدالله بن مهران امى عروضى ازدى از احمد بن حسین قمى روایت کرده که چون خلف صالح متولد شد از ناحیه حضرت امام حسن عسکرى ۷ نامه‏اى براى جدم احمد بن اسحاق رسید به دست‏خط آن حضرت که توقیعات به همان خط وارد مى‏شد در آن مکتوب بود براى ما مولودى ولادت یافت‏باید در نزد تو مستور و از مردم پنهان بماند زیرا آن را بر کسى ظاهر نمى‏کنیم مگر نزدکیتر را به واسطه نزدیکى او و ولى رابه جهت ولایتش دوست داشتیم اعلام آنرا به تو، تا خدا تو را به آن مسرور سازد مانند آنکه ما را به آن مسرور ساخت (۲)

و در روایت مسعودى است که احمد بن اسحاق به حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) عرض کرد: وقتى نامه بشارت شما به ولادت آقاى ما رسید باقى نماند از مرد و زنى و نه پسریکه به مرتبه فهم رسیده باشد مگر آنکه قائل به حق شد حضرت فرمود: آیا نمى‏دانید که زمین از حجه الله خالى نمى‏ماند (۳)

و در حدیث دیگر شیخ ثقه جلیل فضل بن شاذان که پس از ولادت حضرت ولى عصر وپس از وفات امام حسن عسکرى (علیه السلام) (بین ۲۵۵ تا ۲۶۰) وفات کرده در کتاب غیبت‏خود از حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) به واسطه محمد بن على بن حمزه بن حسین بن عبید الله بن عباس بن امیرالمومنین (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود:

متولد شد ولى خدا و حجت‏خدا بربندگان خدا و جانشین من بعد از من ختنه کرده شده در شب نیمه شعبان سال ۲۵۵ هنگام طلوع فجر و نخستن کسى که او را شست رضوان خازن بهشت‏بود که با جمعى از ملائکه مقربین او را به آب کوثر و سلسبیل غسل دادند (۴)

و در احادیث دیگر روایت است که وقتى امام عصر متولد شد حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) دستور فرموده: ده هزار رطل نان و ده هزار رطل گوشت‏بین فقراى بنى هاشم تقسیم کنند و سیصد گوسفند عقیقه نمایند (۵) .

و نیز روایت است که در روز سوم ولادت پدر بزرگوارش او را به اصحاب خود نشان داد و فرمود: این است جانشین من و امام شما بعد از من و او است همان قائمى که گردنها به انتظار او کشیده مى‏شود پس وقتى زمین پر از جور و ستم شد ظاهر مى‏شود و پر مى‏کند آنرا از عدل و داد (۶)

نصر بن على جهضمى که از ثقات رجال اهل سنت است در کتاب موالید الائمه نقل کرده که حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) هنگام ولادت فرزندش م ح م د فرمود: گمان کردند ستمکاران که مرا مى‏کشند و این نسل را مقطوع مى‏سازند پس چگونه یافتند قدرت قادر را و او را مؤمل‏ نام گذارد. (۷)

احمد بن اسحاق اشعرى از حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود:

الحمد لله الذى لم یخرجنى من الدنیا حتى ارانى الخلف من بعدى اشبه الناس برسول الله خلقا و خلقا یحفظه الله فى غیبته ثم یظهر فیملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما (۸)

سپاس مختص خدائى است که مرا از دنیا خارج نساخت تا جانشین مرا بعد از من به من نمایاند که شبیه‏ترین مردم به رسول خدا (صلى الله علیه و آله) از جهت‏خلق و خلق مى‏باشد خدا او را در غیبتش حفظ مى‏فرماید سپس ظاهر مى‏شود پس پر مى‏کند زمین را از قسط و عدل چنانچه پر شده از ظلم و جور.

و براى اطلاع بیشتر از این به کتابهاى حدیث مانند غیبت نعمانى و شیخ و کمال الدین و بحار الانوار و اثبات الهداه و اربعین خاتون آبادى و منتخب الاثر صافى گلپایگانى مراجعه شود.
ولادت و امامت امام (علیه السلام) از نظر علما و مورخین اهل سنت

علاوه بر آنکه عموم علماى حدیث و تاریخ نگاران و صاحبان کتابهاى تراجم شیعه اثنى عشرى واقعه ولادت حضرت را بر اساس مدارک و مصادر صحیح ثبت و ضبط کرده ‏اند و در عصر پدر بزرگوارش و عصر غیب صغرى و کبرى صدها اشخاص مورد وثوق و اعتماد را مى‏شناسیم که به سعادت دیدار آن ولى اعظم خدا نائل شده و معجزات و خوارق عادات کثیرى از آن رهبر جهانى را ندیده‏اند گروه بسیارى از مشاهیر علماى اهل سنت نیز ولادت آن حضرت و شرح و تفصیلات آن را در کتب ذکر نموده و بعضى به امامت و مهدویت آن سرور اقرار و اشعار بلند به زبان عربى و فارسى در مدح او سروده‏اند و حتى مدعى شرفیابى به آن حضور اقدس و استماع حدیث از حضرتش شده‏اند که ما عین عبارات و کلمات عده‏اى از آنان را در کتاب منتخب الاثر نگاشته‏ایم و با رعایت اختصار در اینجا فقط به ذکر نام آنها قناعت مى‏نمائیم:

۱ – ابن حجر هیثمى مکى شافعى، (متولد سال ۹۷۴).

۲ – مؤلف روضه الاحباب سید جمال الدین، (متوفا در سال ۱۰۰۰).

۳ – ابن الصباغ على بن محمد مالکى مکى، (متوفا در سال ۸۵۵)

۴ – شمس الدین ابوالمظفر یوسف مؤلف التاریخ الکبیر و تذکره الخواص، (متوفا در سال ۶۵۴)

۵ – نور الدین عبد الرحمن جامى معروف صاحب کتاب شواهد النبوه

۶ – شیخ حافظ ابو عبد الله محمد بن یوسف گنجى صاحب کتاب البیان فى اخبار صاحب الزمان و کتابهاى دیگر (متوفى سال ۶۵۸)

۷ – ابوبکر احمد بن حسین بیهقى، (متوفا در سال ۴۵۸)

۸ – کمال الدین محمد بن طلحه شافعى (متوفا در سال ۶۵۲).

۹ – حافظ بلاذرى ابو محمد احمد بن ابراهیم طوسى، (متوفا در سال ۳۳۹).

۱۰ – قاضى فضل بن روز بهان، شارح کتاب الشمائل ترندى.

۱۱ – ابن الخشاب ابو محمد عبد الله بن احمد (متوفا در سال ۵۶۷)

۱۲ – شیخ عارف شهیر محى الدین صاحب کتاب الفتوحات (متوفا در سال ۶۳۸)

۱۳ – شیخ سعد الدین حموى.

۱۴ – شیخ عبد الوهاب شعرانى مؤلف الیواقیت و الجواهر (متوفا در سال ۹۷۳)

۱۵ – شیخ حسن عراقى

۱۶ – شیخ على الخواص

۱۷ – ابن اثیر مؤلف تاریخ کامل

۱۸ – حسین بن معین الدین میبدى صاحب شرح دیوان

۱۹ – خواجه پارسا محمد بن محمد بن محمود بخارى (متوفا در سال ۸۲۲)

۲۰ – حافظ ابوالفتح محمد بن ابى‏الفوارس صاحب کتاب الاربعین

۲۱ – ابوالمجد عبد الحق دهلوى که صد کتاب تالیف دارد، (متوفاى در سال ۱۰۵۲)

۲۲ – شیخ احمد جامى نامقى

۲۳ – شیخ فرید الدین عطار نیشابورى معروف

۲۴ – جلال الدین محمد رومى صاحب مثنوى (متوفا در سال ۶۷۲)

۲۵ شیخ صلاح الدین صفدى (متوفا در سال ۷۶۴)

۲۶ – مولوى على اکبر بن اسد الله هندى صاحب کتاب مکاشفات.

۲۷ – شیخ عبد الرحمن، صاحب کتاب مرآه الاسرار.

۲۸ – بعضى از مشایخ شعرانى

۲۹ – یکى از مشایخ مصر به نقل از شیخ ابراهیم حلبى.

۳۰ – قاضى شهاب الدین دولت آبادى صاحب تفسیر البحر المواج و کتاب هدایه السعداء.

۳۱ – شیخ سلیمان قندوزى بلخى، (متوفا در سال ۱۲۹۴)

۳۲ – شیخ عامر بن عامر البصرى صاحب قصیده تائیه ذات الانوار .

۳۳ – قاضى جواد سابطى

۳۴ – صدرالدین قونوى صاحب تفسیر الفاتحه و مفاتیح الغیب.

۳۵ – عبد الله بن محمد مطیرى مدنى مؤلف صحاح الاخبار.

۳۶ – شیخ محمد سراج الدین رفاعى مؤلف صحاح الاخبار.

۳۷ – میرخواند محمد بن خاوند شاه مؤلف تاریخ روضه الصفا، (متوفا در سال ۹۰۳)

۳۸ – نضر بن على جهضمى عالم و محدث معروف

۳۹ – قاضى بهلول بهجب افندى مؤلف کتاب محاکمه در تاریخ آل محمد (صلى الله علیه و آله)

۴۰ – شیخ محمد ابراهیم جوینى (متوفا در سال ۱۱۷۶)

۴۱ – شیخ شمس الدین محمد بن یوسف زرندى مؤلف معراج الوصول

۴۲ – شمس الدین تبریزى شیخ جلال الدین رومى

۴۳ – ابن خلکان در وفیات الاعیان تاریخ ولادت آن حضرت را تعیین کرده است.

۴۴ – ابن ارزق درتاریخ میافارقین.

۴۵ – مولى على قارى صاحب کتاب مرقاه در شرح مشکاه

۴۶ – قطب مدار

۴۷ – ابن وردى مورخ.

۴۸ – شبلنجى مؤلف نور الابصار

۴۹ – سویدى سبائک الذهب

۵۰ – شیخ الاسلام ابراهیم بن سعد الدین.

۵۱ – صدر الائمه موفق بن احمد مالکى خوارزمى

۵۲ – مولى حسین بن على کاشفى مؤلف جواهر التفسیر (متوفى سال ۹۰۶)

۵۳ – سید على بن شهاب همدانى مؤلف الموده فى القربى‏

۵۴ – شیخ محمد صبان مصرى (متوفاى سال ۱۲۰۶)

۵۵ – الناصر لدین الله خلیفه عباسى

۵۶ – عبدالحى بن عمار حنبلى مؤلف شذرات الذهب (متوفى در سال ۱۰۸۹)

۵۷ – شیخ عبد الرحمن بسطامى در کتاب دره المعارف

۵۸ – شیخ عبد الکریم یمانى

۵۹ – سید نسیمى

۶۰ – عماد الدین حنفى

۶۱ – جلال الدین سیوطى

۶۲ – رشید الدین دهلوى هندى.

۶۳ – شاه ولى الله دهلوى

۶۴ – شیخ احمد فاروقى نقشبندى

۶۵ – ابواالولید محمد بن شحنه حنفى در تاریخ روضه المناظر.

۶۶ – شمس الدین محمد بن طولون مورخ شهیر در کتاب الشذرات الذهبیه (متوفاى سال ۹۵۳)

۶۷ – شبراوى شافعى رئیس اسبق جامع ازهر و مؤلف کتاب الاتحاف.

۶۸ – یافعى مؤلف تاریخ مرآه الجنان

۶۹ – محمد فرید وجدى در دائره المعارف.

۷۰ – عالم محقق شیخ رحمه الله هندى مؤلف اظهار الحق

۷۱ – علاء الدین احمد بن محمد السمانى

۷۲ – خیر الدین زرکلى در کتاب الاعلام ج ۶ ص ۳۱۰

۷۳ – عبد الملک عصامى مکى

۷۴ – محمود بن وهیب القراغولى بغدادى حنفى

۷۵ – یاقوت حموى در معجم البلدان ج ۶ ص ۱۷۵٫

۷۶ – مؤلف تاریخ گزیده ص ۲۰۷ و ۲۰۸ ط لندن ۱۹۱۰م.

۷۷ – ابوالعباس قرمانى احمد بن یوسف دمشقى در اخبار الدول و آثار الدول

پى‏نوشتها

(۱) منتخب الاثر صافى گلپایگانى ص ۳۲۱ تا ۳۴۱

(۲) همان ص ۲۴۳ و ۲۴۴

(۳) همان ص ۲۴۵ و ۲۴۶

(۴) همان ص ۳۲۰٫ اثبات الهداه ج ۷ ص ۱۳۹، حدیث ۶۸۳ اربعین خاتون آبادى ص ۲۴ و کتابهاى دیگر.

(۵) – منتخب الاثر ص ۳۴۱ و ۳۴۳

(۶) ینابیع الموده ص ۴۶۰ منتخب الاثر صافى گلپایگانى ص ۳۴۲

(۷) اثبات الهداه ج ۶ ص ۳۴۲ ب ۳۱ ف ۱۰ ح ۱۱۶

(۸) اثبات الهداه، ج ۷، ص ۱۳۸، ح ۶۸۲ ب ۳۲، ف ۴۴ و کفایه الاثر و کمال الدین و منتخب الاثر

امامت و مهدویت صفحه ۲۳۱

حضرت آیه الله صافى گلپایگانى.

۳٫آشنایى با امام دوازدهم

حضرت مهدى موعود (که غالبا به لقب امام عصر و صاحب الزمان ذکر مى‏شود) فرزند امام یازدهم که اسمش مطابق اسم پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بود در سال ۲۵۶ یا ۲۵۵ هجرى در سامرا متولد شده و تا سال ۲۶۰ هجرى که پدر بزرگوارش شهید شد تحت کفالت و تربیت پدر مى‏زیست و از مردم پنهان و پوشیده بود و جز عده‏اى از خواص شیعه کسى به شرف ملاقات وى نایل نمى‏شد.

و پس از شهادت امام یازدهم که امامت در آن حضرت مستقر شد به امر خدا غیبت اختیار کرد و جز با نواب خاص خود بر کسى ظاهر نمى‏شد جز در موارد استثنایى (۱) .
نواب خاص

آن حضرت چندى عثمان بن سعید عمرى را که از اصحاب جد و پدرش بود و ثقه و امین ایشان قرار داشت نایب خود قرار داد و به توسط وى به عرایض و سؤالات شیعه جواب مى‏داد.

و پس از عثمان بن سعید،فرزندش محمد بن عثمان به نیابت امام منصوب شد و پس از وفات محمد بن عثمان عمرى،ابو القاسم‏حسین بن روح نوبختى،نائب خاص بود و پس از وفات حسین بن روح نوبختى،على بن محمد سمرى نیابت ناحیه مقدسه امام را داشت.

و چند روز به مرگ على بن محمد سمرى (که در سال ۳۲۹ هجرى اتفاق افتاد) مانده بود که از ناحیه مقدسه توقیعى صادر شد که در آن به على بن محمد سمرى ابلاغ شده بود که تا شش روز (دیگر) بدرود زندگى خواهد گفت و پس از آن در نیابت‏خاصه بسته،غیبت کبرى واقع خواهد شد و تا روزى که خدا در ظهور آن حضرت اذن دهد،غیبت دوام خواهد یافت (۲) و به مقتضاى این توقیع،غیبت امام زمان علیه السلام به دو بخش منقسم مى‏شود.

اول‏ غیبت صغرى‏ :که از سال ۲۶۰ هجرى شروع نموده و در سال ۳۲۹ خاتمه مى‏یابد و تقریبا هفتاد سال مدت امتداد آن مى‏باشد.

دوم‏ غیبت کبرى‏ :که از سال ۳۲۹ شروع کرده و تا وقتى که خدا بخواهد ادامه خواهد یافت.پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در حدیث متفق علیه مى‏فرماید: اگر نمانده باشد از دنیا مگر یک روز، خدا آن روز را دراز مى‏کند تا مهدى از فرزندان من ظهور نموده دنیا را پر از عدل و داد کند چنانکه از ظلم و جور پر شده باشد (۳) .
بحث در ظهور مهدى (ع) از نظر عمومى

در بحث نبوت و امامت اشاره کردیم که به موجب قانون هدایت عمومى که در همه انواع آفرینش جارى است،نوع انسان به حکم ضرورت با نیرویى (نیروى وحى و نبوت) مجهز است که او را به سوى کمال انسانیت و سعادت نوعى راهنمایى مى‏کند و بدیهى است که اگر این کمال و سعادت براى انسان که زندگیش زندگى اجتماعى است،امکان و وقوع نداشته باشد اصل تجهیز لغو و باطل خواهد بود و لغو در آفرینش وجود ندارد.

و با بیانى دیگر:بشر از روزى که در بسیط زمین سکنى ورزیده پیوسته در آرزوى یک زندگى اجتماعى مقرون به سعادت (به تمام معنا) مى‏باشد و به امید رسیدن چنین روزى قدم بر مى‏دارد و اگر این خواسته تحقق خارجى نداشت هرگز چنین آرزو و امیدى در نهاد وى نقش نمى‏بست چنانکه اگر غذایى نبود،گرسنگى نبود و اگر آبى نبود،تشنگى تحقق نمى‏گرفت و اگر تناسلى نبود،تمایل جنسى تصور نداشت.

از این روى،به حکم ضرورت (جبر) آینده جهان روزى را در بر خواهد داشت که در آن روز جامعه بشرى پر از عدل و داد شده و با صلح و صفا همزیستى نماید و افراد انسانى غرق فضیلت و کمال شوند.و البته استقرار چنین وضعى به دست‏خود انسان خواهد بود و رهبر چنین جامعه‏اى منجى جهان بشرى و به لسان روایات، مهدى‏ خواهد بود.

در ادیان و مذاهب گوناگون که در جهان حکومت مى‏کنند،مانند وثنیت و کلیمیت و مسیحیت و مجوسیت و اسلام،از کسى که نجات دهنده بشریت است،سخن به میان آمده و عموما ظهور او را نوید داده‏اند اگر چه در تطبیق اختلاف دارند و حدیث متفق علیه پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم‏ المهدى من ولدى‏ .

یعنى: مهدى موعود از فرزندان من (از نسل من) مى‏باشد ،اشاره به همین معناست.
بحث در ظهور مهدى (ع) از نظر خصوصى

علاوه بر احادیث‏بى‏شمارى که از طریق عامه و خاصه از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و ائمه اهل بیت علیهم السلام در ظهور مهدى علیه السلام و اینکه از نسل پیغمبر مى‏باشد و با ظهور خود جامعه بشرى را به کمال واقعى خواهد رسانید و حیات معنوى خواهد بخشید (۴) .

روایات بى‏شمار دیگرى وارد است که مهدى فرزند بلافصل‏امام حسن عسکرى (امام یازدهم) مى‏باشد (۵) و پس از تولد و غیبت طولانى،ظهور کرده جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد،چنانکه با ظلم و جور پر شده باشد.
اشکالى چند و پاسخ آنها

الف:مخالفین شیعه اعتراض مى‏کنند که طبق اعتقاد این طایفه،امام غایب باید تا کنون نزدیک به دوازده قرن عمر کرده باشد درصورتى که هرگز انسان عمر به این درازى نمى‏کند؟

پاسخ:بناى اعتراض به استبعاد است و البته عمر به این درازى و بیشتر از این قابل استبعاد مى‏باشد ولى کسى که به اخبارى که در خصوص امام غایب از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و سائر ائمه اهل بیت علیهم السلام وارد شده مراجعه نماید،خواهد دید نوع زندگى امام غایب را به طریق خرق عادت معرفى مى‏کنند.

البته خرق عادت غیر از محال است و از راه علم هرگز نمى‏توان خرق عادت را نفى کرد،زیرا هرگز نمى‏توان اثبات کرد که اسباب و عواملى که در جهان کار مى‏کنند تنها همانها هستند که ما آنها را دیده‏ایم و مى‏شناسیم و دیگر اسبابى که ما از آنها خبر نداریم،یا آثار و اعمال آنها را ندیده‏ایم،یا نفهمیده‏ایم،وجود ندارد.از این روى ممکن است در فردى یا افرادى از بشر اسباب و عواملى به وجود آید که عمرى بسیار طولانى هزار یا چندین هزار ساله براى ایشان تامین نماید و از اینجاست که جهان پزشکى تا کنون از پیدا کردن راهى براى عمرهاى بسیار طولانى،نومید و مایوس نشده است.

این اعتراض از ملیین مانند کلیمیت و مسیحیت و اسلام که به موجب کتابهاى آسمانى خودشان،خرق عادت و معجزات پیغمبران خدا را قبول دارند،بسیار شگفت آور است.

ب:مخالفین شیعه اعتراض مى‏کنند که شیعه وجود امام را براى بیان احکام دین و حقایق آیین و راهنمائى مردم لازم مى‏دانند و غیبت امام ناقض این غرض است،زیرا امامى که به واسطه غیبتش، مردم هیچگونه دسترسى به وى ندارند،فایده‏اى بر وجودش مترتب نیست و اگر خدا بخواهد امامى را براى اصلاح جهان بشرى بر انگیزد قادر است که در موقع لزوم او را بیافریند دیگر به آفرینش چندین هزار سال‏پیش از موقع وى نیازى نیست.

پاسخ:اینان به حقیقت معناى امامت پى نبرده‏اند،زیرا در بحث امامت روشن شد که وظیفه امام تنها بیان صورى معارف و راهنمایى ظاهرى مردم نیست و امام چنانکه وظیفه راهنمائى صورت مردم را به عهده دارد همچنان ولایت و رهبرى باطنى اعمال را به عهده دارد و اوست که حیات معنوى مردم را تنظیم مى‏کند و حقایق اعمال را به سوى خدا سوق مى‏دهد.

بدیهى است که حضور و غیبت جسمانى امام در این باب تاثیرى ندارد و امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد،اگر چه از چشم جسمانى ایشان مستور است و وجودش پیوسته لازم است اگر چه موقع ظهور و اصلاح جهانیش تا کنون نرسیده است.
خاتمه: پیام معنوى شیعه

پیام معنوى شیعه به جهانیان،یک جمله بیش نیست و آن این است که‏ خدا را بشناسید و تعبیر دیگر: راه خدا شناسى را پیش گیرید تا سعادتمند و رستگار شوید و این همان جمله‏اى است که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم براى نخستین بار دعوت جهانى خود را به آن افتتاح فرمود: اى مردم!خدا را به یگانگى بشناسید و اعتراف کنید تا رستگار شوید در توضیح این پیام به طور اجمال مى‏گوییم:

ما افراد بشر به حسب طبع دلداده بسیارى از مقاصد زندگى و لذایذ مادى هستیم،خوردنیها و نوشیدنیهاى گوارا و پوشیدنیهاى شیک و کاخها و منظره‏هاى فریبنده،همسر زیبا و دلنواز،دوستان صمیمى و ثروت سنگین از راه قدرت و سیاست مقام و جاه و بسطسلطه و فرمانروایى و خرد کردن هر چیزى که با خواسته‏هاى ما مخالفت مى‏کند را مى‏خواهیم و دوست داریم.

ولى با نهاد خدادادى خود مى‏فهمیم که این همه لذایذ و مطالب براى انسان آفریده شده نه انسان براى آنها و آنها به دنبال انسان باید باشند نه انسان به دنبال آنها.

هدف نهایى،بودن شکم و پایین‏تر از شکم،منطق گاو و گوسفند است و دریدن و بریدن و بیچاره کردن دیگران،منطق ببر و گرگ و روباه است،منطق انسان،منطق فطرى خرد مى‏باشد و بس.

منطق خرد با واقع بینى خود،ما را به سوى پیروى حق هدایت مى‏کند نه به سوى دلخواه انواع شهوترانى و خودبینى و خودخواهى. منطق خرد انسان را جزئى از جمله آفرینش مى‏داند که هیچگونه استقلال و سرخودى ندارد و بر خلاف آنچه انسان خود را فرمانرواى آفرینش پنداشته به گمان خود طبیعت‏سرکش را به خواسته‏هاى خود رام مى‏کند و به زانو در مى‏آورد خودش نیز آلت دست طبیعت و یکى از دستیاران و فرمانبرداران آن است.

منطق خرد انسان را دعوت مى‏کند که در درکى که از هستى این جهان گذران دارد،دقیق شود تا روشن گردد که هستى جهان و هر چه در آن است از پیش خودشان نیست‏بلکه جهان و هر چه در آن است از یک منبع نامتناهى سرچشمه مى‏گیرد تا روشن گردد که این همه زشت و زیبا و موجودات زمین و آسمان که در صورت واقعیتهاى مستقل در دیده انسان جلوه مى‏کند،در پناه واقعیت دیگرى واقعیت دار مى‏نمایند و در زیر پرتو آن پیدا و هویدا شده‏اند نه از خود و نه از پیش خود و چنانکه واقعیتها و قدرتها و عظمتهاى دیروزى،امروز افسانه‏اى بیش نیستند واقعیتهاى امروزى نیز همچنانند و بالاخره همه چیز در پیش خود افسانه‏اى بیش نیست.

تنها خداست که واقعیتى است غیر قابل زوال و همه چیز در پناه هستى او رنگ هستى مى‏یابند و با روشنائى ذات او روشن و پیدا مى‏شوند.

هنگامى که انسان با چنین درکى مجهز شود،آن وقت است که خیمه هستى او در پیش چشمش مانند حباب روى آب فرو مى‏خوابد و عیانا مشاهده مى‏کند که جهان و جهانیان به یک هستى نامحدود و حیات و قدرت و علم و هرگونه کمال نامتناهى تکیه زده‏اند و انسان و هر پدیده دیگر جهانى مانند دریچه‏هاى گوناگونى هستند که هر کدام به اندازه ظرفیت‏خود ماوراى خود را که جهان ابدیت است نشان مى‏دهند.

آن وقت است که انسان اصالت و استقلال را از خود و از هر چیز گرفته به صاحبش رد مى‏کند و دل از هر جا کنده به خداى یگانه مى‏پیوندد و در برابر عظمت و کبراى وى به چیزى جز وى سر تعظیم فرود نمى‏آورد.

آن وقت است که انسان تحت ولایت و سرپرستى پروردگار پاک قرار مى‏گیرد،هر چه را بشناسد با خدا مى‏شناسد و با هدایت و رهبرى خدا با اخلاقى پاک و اعمالى نیک (آیین اسلام و تسلیم حق که آیین فطرت است) متلبس مى‏گردد.

این است آخرین درجه کمال انسانى و مقام انسان کامل یعنى امام که به موهبت‏خدایى به این مقام رسیده و کسانى که از راه اکتساب به این کمال نائل شوند با اختلاف درجاتى که دارند پیروان‏حقیقى امام مى‏باشند.

و از اینجا روشن مى‏شود که خداشناسى و امام شناسى هرگز از هم جدا نمى‏شوند چنانکه خداشناسى و خود شناسى از هم جدا نمى‏شوند،زیرا کسى که هستى مجازى خود را بشناسد،هستى حقیقى خداى بى‏نیاز را شناخته است.

پى‏نوشتها:

۱-بحار الانوار،ج ۵۱،ص ۳۴۲ و ۳۴۳-۳۶۶٫الغیبه،محمد بن حسن طوسى (چاپ دوم) ص ۲۱۴-۲۴۳٫ اثبات الهداه،ج ۶ و ۷٫

۲-بحار الانوار،ج ۵۱،ص ۳۶۰ و ۳۶۱٫الغیبه،شیخ طوسى،ص ۲۴۲٫

۳-از باب نمونه: عبد الله بن مسعود قال قال النبى صلى الله علیه و آله: لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتى یبعث فیه رجلامن امتى و من اهل بیتى یواطى اسمه اسمى یملا الارض قسطا عدلا کما ملئت‏جورا و ظلما ، (فصول المهمه،ص ۲۷۱)

۴-از باب نمونه: قال ابو جعفر علیه السلام:اذا قام قائمنا وضع الله یده‏على رؤوس العباد فجمع به عقولهم و کملت‏بها احلامهم‏ ، (بحار الانوار، ج ۵۲،ص‏۳۲۸ و ۳۳۶)

قال ابو عبد الله علیه السلام:العلم سبعه و عشرون حرفا فجمیع ما جاءت‏به الرسل حرفان فلم یعرف الناس حتى الیوم غیر الحرفین.فاذا قام قائمنااخرج الخمسه و العشرین حرفا فبثها فى الناس و ضم الیها الحرفین حتى یبثهاسبعه و عشرین حرفا ، (بحار الانوار،ج ۵۲ ص ۳۳۶)

۵-از باب نمونه: قال على بن موسى الرضا علیه السلام فى حدیث (الى ان‏قال) الامام بعدى محمد ابنى و بعد محمد ابنه على و بعد على ابنه الحسن‏وبعد الحسن ابنه الحجه القائم المنتظر فى غیبته المطاع فى ظهوره لو لم یبق‏من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتى یخرج فیملاها عدلا کماملئت جورا و اما متى فاخبار عن الوقت و لقد حدثنى ابى عن ابیه عن آبائه عن على (ع) ان النبى (ص) قیل له:یا رسول الله متى یخرج‏القائم من ذریتک‏فقال:مثله مثل الساعه لا یجلیها لوقتها الا هو ثقلت فى السموات و الارض لایاتیکم الا بغته‏ ، (بحار الانوار،ج ۵۱،ص ۱۵۴)

صقر بن ابى دلف قال:سمعت ابا جعفر محمد بن الرضا علیه السلام یقول: الامام بعدى ابنى على،امره امرى و قوله قولى و طاعته طاعتى و الامام بعده‏ابنه الحسن،امره امر ابیه و قوله قول ابیه و طاعته طاعه ابیه.ثم سکت،فقلت له:یا بن رسول الله فمن الامام بعد الحسن فبکى بکاء شدیدا ثم قال:ان من‏بعد الحسن ابنه القائم بالحق المنتظر ، (بحار الانوار،ج ۵۱،ص ۱۵۸)

موسى بن جعفر البغدادى قال سمعت ابا محمد الحسین بن على یقول:کانى بکم‏و قد اختلفتم بعدى فى الخلف منى اما ان المقر بالائمه بعد رسول‏الله‏المنکر لولدى کمن اقر بجمیع انبیاء الله و رسوله ثم انکر نبوه محمد رسول‏الله و المنکر لرسول الله کمن انکر جمیع الانبیاء لان طاعه آخرنا کطاعه‏اولنا و المنکر لاخرنا کالمنکر لاولنا اما ان لولدى غیبه یرتاب فیها الناس‏الا من عصمه الله‏ ، (بحار الانوار،ج ۵۱، ص ۱۶۰)

[ بازدید : 58 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ ] 23:53 ] [ محمد جهانبخشی ]

[ ]